جدول جو
جدول جو

معنی شیرک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شیرک کردن
شیر کردن، کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن
تصویری از شیرک کردن
تصویر شیرک کردن
فرهنگ فارسی عمید
شیرک کردن
(خُ خُ کَ دَ)
شیرک ساختن. دل دادن و دلیر کردن و مستولی ساختن. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). ایساد. تجری دادن. (یادداشت مؤلف) :
به خون غمزه ات عشوه را کرده شیرک
ثواب شهید تو چشمک بهایت.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به شیرک شدن شود
لغت نامه دهخدا
شیرک کردن
تشجیع کردن دل دادن
تصویری از شیرک کردن
تصویر شیرک کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیره کردن
تصویر خیره کردن
حیران و سرگردان ساختن، کنایه از به شگفتی انداختن، خیره ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جیرو کردن
تصویر جیرو کردن
امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است برای ضمانت پرداخت آن، پشت نویسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیر کردن
تصویر شیر کردن
کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیار کردن
تصویر شیار کردن
در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(خِ / خَ دَ)
شیر بودن. دعوی شیری کردن. خود را شیر بیشه قلمداد کردن:
مرا دعوی چه باید کرد شیری
که آهویی کند بر من دلیری.
نظامی.
، دلیری کردن. شجاعت و دلاوری نمودن. (یادداشت مؤلف) :
بکن شیری آنجا که شیری سزد.
فردوسی (ازامثال و حکم).
با سگی این چنین که شیری کرد
کیست کاین آشنا دلیری کرد.
نظامی.
ز شیری کردن بهرام و زورش
جهان افکند چون بهرام گورش.
نظامی.
به دل گفت آن به که شیری کنم
درین ترسناکان دلیری کنم.
نظامی.
به جای بزرگان دلیری مکن
چو سرپنجه ات نیست شیری مکن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ / فِ کَ دَ)
در تداول عامه به معنی تشجیع کردن و برانگیختن است. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیر شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیار کردن
تصویر شیار کردن
تولید کردن شیار در زمین برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیرو کردن
تصویر نیرو کردن
قوت بکار بردن زور دادن: (آب هر چه بیشتر نیرو کند بند و رغ سست و بوده بفکند) (رودکی. نف. ج 1078: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارک کردن
تصویر مشارک کردن
شریک کردن سهیم ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیره کردن
تصویر طیره کردن
تحریک کردن به عصبانیت غضبناک ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
در کردن گلوله (توپ تفنگ و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارژ کردن
تصویر شارژ کردن
پرکردن بارکردن بارگیری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرت کردن
تصویر حیرت کردن
گرازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریسک کردن
تصویر ریسک کردن
سیجیدن اقدام کردن به امری که احتمال خطری در آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
فرهنگ لغت هوشیار
تشجیع کردن برانگیختن: می خواهی مرا شیر کنی که از روی چوب (جوی) بپرم ک
فرهنگ لغت هوشیار
هبازیدن هماسیدن همالیدن انباز شدن شریک شدن: با پنج نفر شرکت می کرد و ماشینی خرید، همراهی کردن همکاری کردن: در این امر خیر همه باید شرکت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیره کردن
تصویر طیره کردن
((~. کَ دَ))
به خشم آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرکت کردن
تصویر شرکت کردن
هم انبازی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شرکت کردن
تصویر شرکت کردن
Participate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریسک کردن
تصویر ریسک کردن
Risk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
Moor, Park
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
Shoot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شورش کردن
تصویر شورش کردن
Rebel, Revolt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
пришвартовать , парковать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریسک کردن
تصویر ریسک کردن
рисковать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرکت کردن
تصویر شرکت کردن
участвовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شلیک کردن
تصویر شلیک کردن
стрелять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شورش کردن
تصویر شورش کردن
восставать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
anlegen, parken
دیکشنری فارسی به آلمانی